قافیه 1
قافیه در شعر کلاسیک در پایان هر بیت قرار می گیرد اما در شعر نیمایی، در آخر جمله یا مطلب واقع می شود مثل:
هست شب یک شب دم کرده و خاک
رنگ رخ باخته است.
باد، نو باوة ابر،از برکوه
سوی من تاخته است
هست شب همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا،
هم از اینروست نمی بیند اگر گم شده ای راهش را.
(نیما)
باخته و تاخته دو کلمة همقافیه اند که در آخر جمله واقع شده اند. "هوا" و "را"، نیز پس از پایان یافتن مطلب، قافیه گردیده اند.
قوافی غیر لازم
در دو جا لازم نیست که قافیه ذکر شود:
الف - جایی که مطالب به صورت پراکنده آمده باشد و یا صفت ها به شکل جداگانه ذکر شده باشند. مانند این مثال؛
در نور پرتقالی قندیلهای صحن
زنهای چادری
مردان با عبا
پیر و جوان و خرد
محزون و اشکبار
پیوسته با تضرع بر معجر ضریح
کوبند سر.
(منوچهر شیبانی/ شعر نو ... ص 115)
ب - جایی که وزن بتواند وحدت شعر را حفظ کند مانند؛
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگربه به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به از دحام کوچه خوشبخت بنگرم
(فروغ فرخزاد)
انواع قافیه
قافیه دو نوع است:
1- قافیه لفظی: و آن قافیه ای است که دو کلمه در حروف "روی" مشترک باشند.
2- قافیه معنوی: و آن قافیه ای است که دو کلمه از لحاظ معنایی با هم همآهنگ باشند و یا میان شان تناسب برقرار باشد مثل اینکه میان دو کلمه ئی که در پایان مصراع ها قرار گرفته اند، جناس، مراعات النظیر و یا تضاد برقرار باشد مانند:
دیگر اینک این زمان
مسافران گم شده
در شبان قطبی مهیب
کسی نپرسد از کسی
در کجا غروب؟
در کجا سحرگهان؟
چون میان غروب و سحرگهان تضاد وجود دارد، لذا می توان گفت آنها همقافیه می باشند لیکن قافیه معنوی.
حروف قافیه
قافیه در اصل یک حرف است به نام "روی." روی آن حرف اصلی است که در پایان کلمه قافیه قرار می گیرد مانند "دال" در درد و زرد؛ اما گاهی پیش از آن یا بعد از آن از یک الی چهار حرف اضافه می شود که هر یک در علم قافیه نام مشخصی دارند چنانچه شاعر در این شعر آورده است:
قافیه در اصل یک حرف است و هشت آن را تبع
چار پیش و چار پس این نقطه آنها دایره
حرف تأسیس و دخیل و قید و ردف آنگه روی
بعد از آن وصل و خروج است و مزیده و نایره