از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم
خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم
سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست
صخره ام، هر قدر بی مهری کنی می ایستم
تا نگویی اشک های شمع از کم طاقتی ست
در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم
چون شکست آیینه، حیرت صد برابر می شود
بی سبب خود را شکستم تا ببینم چیستم
زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می زیستم
قافیه در شعر کلاسیک در پایان هر بیت قرار می گیرد اما در شعر نیمایی، در آخر جمله یا مطلب واقع می شود مثل:
هست شب یک شب دم کرده و خاک
رنگ رخ باخته است.
باد، نو باوة ابر،از برکوه
سوی من تاخته است
هست شب همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا،
هم از اینروست نمی بیند اگر گم شده ای راهش را.
(نیما)
باخته و تاخته دو کلمة همقافیه اند که در آخر جمله واقع شده اند. "هوا" و "را"، نیز پس از پایان یافتن مطلب، قافیه گردیده اند.
در خیابانهای یک طرفه دنبال تو میگردم
در بوق هر ماشینی که زیر پایم میایستد
با رانندهها از تو حرف میزنم
با رانندهها که تو را نمیشناسند
و برایشان فرقی نمیکند
چشمهای تو چه رنگیست
زیر همهی مبلها را نگاه میکنم
به دیوارهای خانه، عکسات را نشان میدهم
به فرشها جای پایت را
دلام خوش است
به لباسهای چرکی که روی هم انبار میشوند
تا با ماشین لباسشویی بروم دنبال ِ عطر پیراهنات...
چرا تو نباید در کشوی کمد باشی
در چینهای خستهی پرده
و میزی که هر صبح خودم برای صبحانهات میچینم
خودم که در آینهها تمامقد میایستم
خودم که در آینهها تمامقد گریه میکنم
فرقی نمیکند چهطور آرایش کنم
شالام چه رنگی باشد لاکام چه رنگی
وقتی نیستی لعنتی
نیستی...
دکتر عبدالحسین زرین کوب در سال 1301 هجری شمسی در بروجرد دیده به جهان گشود . دکتر زرین کوب تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خویش به پایان برد .سپس در کنار تحصیل در دوره متوسطه به تشویق و ترغیب پدر که مردی متشرع و دیندار بود ،اوقات فراغت را صرف فراگیری علوم دینی و حوزه ای نمود ،و ضمن تحصیل فقه و تفسیر و ادبیات عرب،به شعر عربی هم علاقمند شد .گرچه تا پایان سال پنجم متوسطه در رشته علمی تحصیل می کرد با این حال کمتر کتاب تاریخ و فلسفه و ادبیاتی بود که به زبان فارسی منتشر شده باشد ،واو آن را در مطالعه نگرفته باشد .به دنبال تعطیلی کلاس ششم متوسطه در تنها دبیرستان شهر برای ادامه تحصیل به تهران رفت. اما این رشته ادبی را برگزید و در سال 1319 تحصیلات دبیرستانی را به پایان برد،و با وجود آنکه کتابهای سالهای چهارم و پنجم متوسطه ادبی را قبلا نخوانده بود در میان دانش آموزان رشته ادبی سراسر کشور ،رتبه دوم را به دست آورد.با بازگشایی مجدد دانشگاهها در سال 1320 ،دکتر عبدالحسین زرین کوب در امتحان ورودی دانشکده حقوق شرکت کرد.با آنکه پس از کسب رتبه اول ،در دانشکده ثبت نام هم کرده بود،اما به الزام پدر ،ناچار به ترک تهران شد. در همان ایام ،علی اکبر دهخدا که ریاست دانشکده حقوق را به عهده داشت ،از اینکه چنین دانشجوی فاضلی را از دست می داد ،اظهار تاسف کرده بود. سرانجام اشتیاق به تحصیل بار دیگر او ر ا به دانشگاه کشاند.
تهران با همه ی بزرگی اش در حق ِ من پدری نکرد
تهران که مردی چاق
با موهای جوگندمی بود
و هر وقت صدایش زدم
تنها تعداد ماشین هایش را به رخم کشید
و حلقه حلقه دود
از پیپ ِ چوبی اش نشانم داد
بی آنکه سهمی در سرفه هایم داشته باشد .